آپارتمان یه روانشناس روانپریش

ساخت وبلاگ
Tahuzh دوشنبه پنجم دی ۱۴۰۱، 17:2 وقتی در حموم و پشت سرم بستم و سرم و انداختم پایین،چشمم خورد به تیشرت بنفشم. البته این تیشرت من نبود،مال بابا بود.هر وقت که لباساشو برمیداشتم غیر مستقیم اعلام میکرد که از این کار خوشش نمیاد،ولی من بیخیال تر از این بودم که توجه کنم...!تنها جمله ای که به ذهنم رسید"الان به عنوان چه موجودی روی زمینی در حال زیستی"بود. با تموم احساسات عجیب و موهای فر شده ام تو آینه به طهورا زل زدم.ای کاش قدش کوتاه تر بود و شونه های کوچیکتری داشت.ولی با وجود اینها بازم خیلی کوچولو بنظر میرسید.بخاطر فیسش بود!یا وقتی کسی ازش بزرگتر بود دستشو رو سرش میکشید و میگفت آخی کوچولو.دقیقا بدترین پارت زندگی همینجا بود،اینکه کیوت و کوچولو بنظر برسی!در حالی که خیلیا کیوت بودن و ملاک زیبایی میبینن من ازش متنفرم.چون کیوتم. سخته که بخواهی خود واقعیتو نشون بدی،اون شخصیت درونگرای منزوی...و باعث کلی سوءتفاهم میشه.چون من نه با هیجان حرف زدن درمورد چیزی استعداد دارم و نه ابراز علاقه.و عجیبم...!مثل یه گربه،یا شایدم ریسا یا حتی بارنی. +پدر و مادرایی که میخوان بچشونو از خرید گربه منصرف کنن و بچه خیال پردازی دارن کتاب گربه بودن و براش بخرن،صد درصد تضمینی. آپارتمان یه روانشناس روانپریش ...ادامه مطلب
ما را در سایت آپارتمان یه روانشناس روانپریش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tahuzh88 بازدید : 42 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:22

Tahuzh چهارشنبه هفتم دی ۱۴۰۱، 0:24 ای کاش انقد ذهنم درگیر نبود.تهش فهمیدم من یه درونگرای واقعی ام و واسه برون‌گرا بودن...فقط دارم ادا در میارم. آپارتمان یه روانشناس روانپریش ...ادامه مطلب
ما را در سایت آپارتمان یه روانشناس روانپریش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tahuzh88 بازدید : 53 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:22